Monday, June 29, 2009

تفاوت




امریکا


مایکل جکسون


با دنیا وداع می کند


رسانه های بزرگ دنیا تحت تاثیرش قرار می گیرند


و مسئولین فرهنگی کشور از آن با اندوه صحبت می کنند


و مردم جهان در سوگش اشک می ریزند


ایران


محمد رضا شجریان


خبر از لغو کنسرت تابستانی اش می دهد


و مسئولین محترم می گویند:ما که مجوز کنسرتی برا شجریان صادر نکرده بودیم؟؟ ایشان چه چیزی را منتفی کرده ؟

Tuesday, June 23, 2009

تقصير


همه ي اين چيزا كه مي بينيم

تقصير خودمونه

همين درگيري ها،همين آشوب ها

همين خون هايي كه ريخته مي شه

همين تصاوير دلخراشي كه حالا تيتر اول سي ان ان و بي بي سي و بقيه شده

اگه بيست و دوم خرداد

همه مون به احمدي نژاد راي داده بوديم

الان راي مون دزديه نمي شد

كه مجبور بشيم بخاطرش اينجوري بكنيم
خوش به حال اونايي كه به احمدي نژاد راي دادند!راي شون دزديده نشد كه هيچ
بركت هم داشت و چند برابر هم شد

Tuesday, June 16, 2009

ديالوگ



من : آقا ديشب تو قيطريه چه خبر بود؟؟


اون: قيامت بود آقا ...قيامت...مامورا و لباس شخصي ها ريخته بودند ...نمي ذاشتن مردم نُطُق بكشن

من: ا؟ مردم چيكار مي كردند؟؟

اون: نُطُق مي كشيدند

.
شهر امن و امان است....فقط چن تا خس و خاشاك دارن با بيست چهار ميليون حماسه ساز دعوا مي كنن و عجيبه

كه بيست و چهار
ميليون هنوز پس خس و خاشاك بر نيومدند

ياد چاوش ِ دو و شب نورد شجريان مي افتم...و تصنيف برادر نوجوونه...انگار كه هر سي سال يكبار وصف حال

مي شود

و ياد ِصد سال تنهايي
ِماركز و تاريخي كه عجيب تكرار مي شود

مادران اين شهر


1




جمعه بيست و دوي خرداد .روزي كه مردم ِ سبز پوش ِ

شهر اميد در صف هاي طولاني با اميد تغيير در سرنوشت

ايستاده اند.با صولتي و رضا نصرتي نا خواسته به

ارتفاعاتي مي رسيم كه در آن چند شهيد گمنام به خاك سپرده

شده اند . پيرزني هفتا دو چند ساله را مي بينيم كه بر بالاي اين مزار ها اشك مي ريزد،به ياد فرزندي كه سال ها

پيش لباس جنگ به تن كرد و از اين شهر به دنيايي ديگر رهسپار شد .اشك مي ريزد بي آنكه مطمئن باشد كه

فرزندش در دل آن خاك تن سپرده باشد اشك مي ريزد ،انگار كه هنوز خاك پسرش خشك نشده . به قول صولتي:

وقتي مادري فرزندش را به خاك مي سپارد ،تامام عمر داغ دار است ،در حالي كه فرزندان امروز شش ماه پس از

مرگ ِ مادر همه چيز را فراموش مي كند



2


روز ِ زن ،و روز مادر را تبريك مي گم


اول به دخترايي كه ديروز مثل شير مقابل عقايد و افكارشون ايستادند


و بعد به مادراني كه شب گذشته ،تا صبح چشم به در بودند و چشم به راهه بچه هاشون


مادري كه كتك خوردن بچه هاشون رو از شبكه هاي ماهواره اي ديدند و اشك ريختند