بچه تر كه بوديم ،تنهايي مون رو با يه تيكه كاغذ پر مي كرديم و يه خودكار مشكي
از اونجا كه هيچ وقت آدم مرتبي نبودم،معمولا نوشته هامگم و گور مي شدن
اگر خوش شانس بودم كه سر از زباله ها در مياورد و اگر نه كه لا به لاي كاغذهاي بابام
بزرگتر كه شدم ،تكنولوژي به دادم رسيد و نوشته هام شدن وبلاگي كه ادرسش رو كسي نداشت . همه چيز خوب بود تا روزي كه اولين كامنت ِ دو كلمه اي روي وبلاگ ِ روزاي تنهاييم رقم خورد
ارادتمند پدرت