*
هفته پیش رو ننوشتم. دو اتفاق قابل ذکر داشت. پنجشنبه اش رفتم کنسرت کامکارها
قبل از کنسرت بازی پرسپولیس تراکتور میبینم که مساوی شده
سر تایم میرسم. جای پارک خوبی هم پیدا میکنم و از تماشای اجرا
لذت میبرم. چیدمان صحنه فاجعه اس و به سختی میشه نوازنده ها رو
دید . خوش میگذره و برمیگردیم
*
جمعه با کتی میریم تولد زهرا . کتی قرار بود نیاد ولی دایی علی
به دادمون رسید و با موندن کنار مادربزرگ و سگ همراهمون اومد
مهمون طولانی و کسل کننده میشه و تا دیروقت ادامه
پیدا میکنه . نتیجه اش میشه شروع هفته ای که من تا مغز استخون
خخوابم میاد
*
کیست عجیبی روی لثه احساس میکنم . هی بزرگتر میشه
میرم مطب بهرامی. طبق معمول کلبی کسشر میگه
تا برسیم به اصل ماجرا. یه زنه اونجاس و اعتقاد داره در مورد
دندوناش معجزه ای رخ داده. دکتر با بررسی و عکس و فلان
تشخیص میده که باید عصب کشی کنیم
*
مقدمات سفر جنوبمون رو میچینیم. هرجا سرچ میکنیم بلیت مدنظرمونو پیدا نمیکنیم
مجید استرس گرفته. درنهایت با پرواز ساعت 11و نیم اوکی میشیم
و حالا هتل و پروازمون اوکی شده
*
میریم سینما. یه فیلم ایرانی با صحنه های اروتیک اسلامی
میگن کارگردانش سابقه تجاوز داره . قبل از فیلم میریم
یه کافه و شام میخوریم . خوش میگذره
*
جمعه اتاق رو تمیز میکنم. گردگیری جا به جایی لباس
یوهو صدای جیغ مامان میره بالا . یه تیکه شیه دمپاییش رو رد یکنه و تو باش میره
میترسیم . به خیر میگذره . شب فوتبال میبینیم . تیممون میبره. خستگی کل هفته
رو جمع میکنم و ساعت 11 میخوابم




