Tuesday, June 16, 2009

مادران اين شهر


1




جمعه بيست و دوي خرداد .روزي كه مردم ِ سبز پوش ِ

شهر اميد در صف هاي طولاني با اميد تغيير در سرنوشت

ايستاده اند.با صولتي و رضا نصرتي نا خواسته به

ارتفاعاتي مي رسيم كه در آن چند شهيد گمنام به خاك سپرده

شده اند . پيرزني هفتا دو چند ساله را مي بينيم كه بر بالاي اين مزار ها اشك مي ريزد،به ياد فرزندي كه سال ها

پيش لباس جنگ به تن كرد و از اين شهر به دنيايي ديگر رهسپار شد .اشك مي ريزد بي آنكه مطمئن باشد كه

فرزندش در دل آن خاك تن سپرده باشد اشك مي ريزد ،انگار كه هنوز خاك پسرش خشك نشده . به قول صولتي:

وقتي مادري فرزندش را به خاك مي سپارد ،تامام عمر داغ دار است ،در حالي كه فرزندان امروز شش ماه پس از

مرگ ِ مادر همه چيز را فراموش مي كند



2


روز ِ زن ،و روز مادر را تبريك مي گم


اول به دخترايي كه ديروز مثل شير مقابل عقايد و افكارشون ايستادند


و بعد به مادراني كه شب گذشته ،تا صبح چشم به در بودند و چشم به راهه بچه هاشون


مادري كه كتك خوردن بچه هاشون رو از شبكه هاي ماهواره اي ديدند و اشك ريختند

No comments:

Post a Comment